شعر آیینی
شعر آیینی و مذهبی
دو شنبه 9 دی 1392برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : محمد
به سقّایی رود عبّاس و شور افکنده در دل ها « ألا یا أیّهَا السّاقی أدِر کأساً و ناوِلها »
سر و دست و تن و جان داد و مقصودش نشد حاصل « که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل ها »
چو عبّاسِ دلاور ، واژگون از عرشه زین شد « ز تاب جعد مشکینش ، چه خون افتاد در دل ها »
عزیزان غرق خون ، شب پر تلاطُم ، دشت پُر دشمن « کجا دانند حال ما ، سَبُک باران ساحل ها ؟ »
اسیری می رود اهل و عیالِ سیّد طاها « جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها »
چه زیبا گفت « حافظ » ، ای « خِرَد » ! از پستیِ دنیا « مَتی ما تلقَ مَن تَهوی دَعِ الدنیا و أهمِلها »
** مصرع های دوم تضمین از غزل معروف حافظ است . ** نظرات شما عزیزان:
سلام
مبلاگ خوبیه به وبلاگ من نگاهی کن مثل وبلاگ تو نمیشه . http://hamidreza77.rozblog.com/Forum
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
||
|